خديجه عليها السلام نمونه برجسته كمال، نبوغ،فهم و بينش بود كه همانند آن را در ميان مردان و زنان، كمتر ميتوان يافت، و عفت، نجابت، طهارت، سخاوت،حسن معاشرت، صميميت،مهر و وفا از جمله صفات برجسته او بود.
در جاهليت خديجه را طاهره و سيدهنساء قريش ميخواندند و در اسلام، يكي از چهار بانويي كه بر همه بانوان بهشت فضيلت و برتري دارند، شناخته شد و جز دختر ارجمند و عزيزش، هيچ بانوئي اين مقام و فضيلت را نيافت.
او براي رسول خدا صليالله عليه و آله و سلم نعمتي بزرگ،و رحمتي از رحمات واسعه خداوند متعال بود.
براي مرد، به ويژه مردي كه بيرون خانه و در اجتماع به فعاليتهاي بزرگ مشغول بوده و مقاصد عظيم داشته باشد و عهدهدار پيكار و جهاد بوده و مورد يورش مخالفان و هجوم دشمنان باشد، بهترين آرامش دهنده قلب و روح و نگهبان پايداري و رفع كننده خستگي و ناراحتي، همسر هوشيار و خردمند و مهربان و دلسوز است.
اگر مردي در خارج از خانه با دشمنان گرم پيكار گشته و به حملههاي وحشيانه، استهزاء،سرزنش و اذيت و آزار مردم گرفتار گردد و در منزل نيز با همسري نادان و بدخو و ترسو، ضعيف و شماتتگر، روبرو شود كه او را ازكار و هدف وي و پيمودن راهي كه مدنظر اوست باز دارد و او را سرزنش كند و به ترك دعوا و تسليم شدن به دشمنان وادار نمايد،از اينكه هر روز شوهرش مورد شتم و استهزاي جاهلان قرار ميگيرد، خسته و ناخوشايند باشد و در پي حل مشكلات همسر خويش برنيايد، بي شك مشكلات و دشواريهاي آن مرد، دو چندان خواهد شد.
پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم آورنده بزرگترين رسالت آسماني، از طرف خدا مأمور بودكه با خرافات و مظاهر شرك و بتپرستي و ستمگري و محروميت تودههاي ضعيف و فقر و جهل و ناداني، فساد فحشا و آنچه رذايل بود،مبارزه و با گردنكشان،مشركان و بتپرستان متعصب، رؤساي قبايل و سران استثمار،با عادات و اديان باطل و تعصبات كوركورانه جهاد كند.
مشركان،همه توان و قدرت خويش از جمله: شجاعان پيلتن و مردافكن، شعراي دشنام ده و ناسزاگو، اراذل و اوباش،زن مرد، خويش و بيگانه،را براي مبارزه با اهداف آن حضرت بسيج كردند،و تا آنجا كه ميتوانستند او و چندتن از يارانش را اذيت كردند، ميزدند، رنج داده، ناسزا ميگفتند، سر راهش را با خار و خاشاك ميبستند، در حال نماز و پرستش به او توهين كرده و روابط خود را با او و يارانش قطع نمودند. طعام و خوار و بار را در اختيار او و كسان و پيروانش قرار نميدادند و در كل، محيط خارج، عليه پيامبر صليالله عليه و آل و سلم به پيكار و نبرد بر خاسته بود و همه مشركان با دعوت و رسالتش مخالفت مينمودند.
با وجود اين همه دشمن و موانع و مشكلات،اگر در ميان همه اين دشمنان، پيامبر صليالله عليه و آله و سلم هر روز وقتي به خانه ميآمد، باچهره گرفته و معترض همسرش، آن هم همسري كه سيده زنان قريش و داراي آن شخصيت و صاحب آن همه ثروت و مكنت بود،روبرو ميشد كه از راه دلسوزي و ترحم و يا اعتراض، از او ميخواست تا از دعوت خويش دست بردارد و خود را مورد اين همه اهانت و استهزاء قرار ندهد، در چه وضع عجيب و دشواري قرار ميگرفت؟!
اگر آن همسر محترم كه ثروت كمنظير خودش را در اختيار شوهر قرار داده بود تا در راه خدا و دستگيري از فقيران انفاق كند،پيشنهاد ميداد كه: مناسب است با قوم و قبيلهات كه حاضرند تو را امير و پادشاه خود قرار دهند، سازش كني، و با دين و روش آنها كاري نداشته باشي و زندگي آرام و راحت ما را به يك زندگي سرشار از حادثه و نگراني تبديل ننمايي، پيامبر صليالله عليه و آله و سلم چگونه او را قانع ميساخت؟ و چه كسي توانايي مرهم گذاشتن بر جراحات روح و جسم آن حضرت را داشت؟
بيشك سراسر زندگي پيامبر صليالله عليه و آله و سلم از داخل و خارج خانه، فشار و مانع و سختي ميشد. ولي لطف خدا دريچههاي قلب خديجه را چنان به سوي درك حقانيت دعوت اسلام باز كرد و آن چنان دلش را نوراني و سرشار از معرفت و حكمت گردانيده بود كه هرگز پيامبر صليالله عليه و آله و سلم با چنان منظره اسفناك، در داخل خانه روبرو نشد.
دكتوره"بنت الشاطي" ميگويد: "آيا همسر غير از خديجه اين استعداد را دارا بود كه دعوت تاريخي شوهرش را وقتي از غار حرا آمد، باايمان قوي و آغوش باز و مهر و عطوفت استقبال كند، بي آن كه در راستي او و اينكه خداوند او را تنها نخواهد گذاشت، شكي در دل راه بدهد؟
آيا جز خديجه، هيچ بانوي ثروتمندي كه در ناز و نعمت و آسايش و احترام زيسته، ميتوانست با كمال رضايت و خرسندي از زندگي اشرافي، اموال بسيار و عزت و توانگري چشم بپوشد، تا در دشوارترين لحظات زندگي كنار همسرش بايستد و او را در بلايا و مشكلات موجود در راه تحقق هدفي كه به حقانيت آن ايمان داشت، ياري كند، حاشا و كلا! فقط خديجه چنين بود و زنان ديگر چون او نيستند، مگر آنكه در طبقه و رتبه او باشد."(1)
خداوند به جاي شهر مكه، مردم مكه و مهر و محبت آنها و استقبال ايشان از دعوت به توحيد خديجه را به پيامبر صليالله عليه و آله و سلم عطا كرد،و او هنگامي كه حضرت به خانه ميآمد، به استقبال وي ميشتافت و از حال وي پرسش ميكرد و از او دلجويي مينمود و رحمت و نصرت و لطف خدا را به ياد او آورده،گرد وغبار را از چهره درخشانش ميشست، و ملالت آزار قوم را با تسلاهاي گرم از دلش ميزدود.
"ابن اسحاق" ميگويد: سخني از قوم در رد و تكذيب،كه موجب اندوه و آزردگي فكر و خاطرش شود، نميشنيد، مگر آن كه خدا آن اندوه را به واسطه خديجه برطرف ميساخت. خديجه سنگيني سخنان سخت را بر او سبك ميكرد و او را تصديق مينمود. و رفتار و جسارتهاي مردم را بيارزش و بياهميت ميشمرد.
آري،خديجه نخستين زني بود كه دين اسلام را پذيرفت و با پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نماز خواند، و جز عليبن ابي طالب عليهالسلام - كه همواره پيش و بعد از بعثت، ملازم و پيرو پيامبر صليالله عليه و آله و سلم بود و از راه و روش پيامبر صليالله عليه و آله و سلم لحظهاي جدا نشد - كسي از بندگان خدا سابقه اسلام او را ندارد.
خديجه با دور انديشي و افكار حكيمانه، خردمندي و حدس صائبي كه داشت، دعوت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را پذيرفت، وسوابق نيكو و درخشان رسول خدا صلي الله عليه آله و سلم و اخلاق و صداقت و راستگويي و امانتداري،ياري ضعفا و دستگيري از فقرا، تواضع، قناعت و ايثار و بخشش و مهمان نوازي و ساير صفات پسنديده آن حضرت، همه درنظر خديجه - آن زن آزموده حكيمه - مجسم بود، و ميدانست آن سوابق عالي و ملكوتي، در چنان محيط تاريك و پر از فساد و تباهي از علايم نبوت است.
خديجه، پبامير صلي الله عليه و آله و سلم را به خوبي شناخته بود و دريافته بود كه او از باطل پرهيز دارد و از دروغ بيراز است.
بنابراين خديجه در پذيرفتن اسلام،هيچ گونه صبر و ترديدي نكرد، و از همان قدم اول، يار و مددكار پيامبر صليالله عليه و آل و سلم شد و ثروت و اموال خود را براي ياري دين خدا،در اختيار پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم قرار داد.
خديجه نيز چون پيامبر صليالله عليه و آله و سلم از آزار مشركان و بتپرستان بينصيب نماند، زنها از او كناره گرفته و رفت و آمد با او را قطع كردند، به او زخم زبان ميزدند و سخنان درشت ميگفتند، حتي در هنگام زايمان به كمك او نميآمدند و او را تنها ميگذاشتند.
اما خديجه، آيندهاي را ميديد كه ديگران نميديدند. او ميدانست دين محمد حق است، و طولي نخواهد كشيد كه پرستش خداي يگانه،جاي پرستش بتها را خواهد گرفت،و خدا پيامبرش را ياري ميكند و روز به روز بر شهرتش افزوده ميشود.
آري،خديجه در اسلام مقامي يافت كه از ميان بانوان، جز دخترش - كه سيده نساء عالمين است - كسي به آن مقام و افتخار دست نيافت،و خدا نسل پيامبر صليالله عليه و آله و سلم را از چنين بانويي قرار داد. پيامبر صليالله عليه و آله و سلم در عين نشاط جواني، در سن بيست و پنج سالگي با خديجه كه چهل سال از عمر خويش را پشت سرگذاشته بود،ازدواج كرد. و حدود بيست و چهار سال،خديجه چراغ خانه پيامبر صليالله عليه و آله و سلم و انيس و غمخوار او بود و پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم تا خديجه زنده بود، يعني تا سن پنجاه سالگي خودش و و شصت و پنج سالگي خديجه، زن ديگري اختيار نكرد.
بعد از خديجه هم اگر چه به اقتضاي حكمتها و مصالحي، زنهاي متعددي گرفت، ولي هيچ يك از آنها جاي خديجه را نگرفتند و فراقي راكه از فقدان خديجه در خانه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم پيدا شد، پر نكردند، و پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم از آنها صاحب فرزندي نشد و نسل او از خديجه باقي ماند.
پيامبر صليالله عليه و آله و سلم خديجه را فراموش نكرده و از اخلاق و صفات او ياد ميفرمود، به كساني كه با او آشنا و دوست بودند، احسان و لطف ميكرد.
"عايشه" ميگويد: "بر احدي از زنهاي پيامبر صليالله عليه و آله و سلم آن قدر غيرت نورزيدم كه بر خديجه غيرت ورزيدم. براي اينكه پيامبر صليالله عليه و آله و سلم بسيار از او ياد ميفرمود و اگر گوسفندي ذبح ميشد، از آن براي دوستان خديجه ميفرستاد".(2)
و نيز از "عايشه" روايت شده است كه : "رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم از خانه بيرون نميرفت، مگر آنكه كه خديجه را ياد ميكرد و بر او به خوبي و نيكي مدح و ثنا ميفرمود.
"انس بن مالك" روايت كرده كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:"بهترين زنان عالم مريم بنت عمران و آسيه بنت مزاحم و خديجه بنت خويلد و فاطمه بنت محمد صلي الله عليه و آله و سلم هستند".(4)
از "ابن عباس" روايت شده كه: پيامبر صلي الله عليه و آل و سلم چهارخط در زمين كشيد و فرمود: " آيا ميدانيد اين چيست؟ " عرض كردند: "خدا و رسول خدا داناتر است." پيامبر صليالله عليه و آله و سلم فرمود: "فاضلترين زنان بهشت،خديجه بنت خويلد و فاطمه بنت محمد صلي الله عليه و آله و سلم و مريم بنت عمران و آسيه بنت مزاحم - همسر فرعون - ميباشد."(5)
در "سيره ابن هشام" روايت كرده كه: جبرييل خدمت رسول خدا آمد و گفت: "خديجه را از طرف خدا سلام برسان".
پيامبر صليالله عليه و آله و سلم فرمود:
يا خديجه هذا جبريل، يقرنك السلام من ربك. فقالت خديجه: الله السلام و منه السلام، و علي جبريل السلام"(6)
و به روايت "حاكم"،خديجه فرمود:
ان الله هو السلام و علي جبريل السلام، و عليك السلام و رحمه الله و بركاته".(7)
يكي از مزاياي خديجه اين بود كه همواره پيش از بعثت و بعد از بعثت، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را تعظيم ميكرد و سخنش را تصديق مينمود. فضايل خديجه و كرايم اخلاق او بسيار است كه قلم ناتوان امثال بنده توان بيان آن را ندارد. سلام الله عليها و علي بعلها رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم علي ابنتها سيده نساء العالمين و علي صهرها علي اميرالمؤمنين وسيدالمسلمين و علي ابنائها الائمه الطاهرين.
لطف الله صافي
پي نوشتها:
1. اهلالبيت - توفيق ابوعلم، ص 102، ترجمه نقل به معني.
2. اسدالغابه،ج5،ص 436و كتب ديگر.
3. همان.
4. اسدالغابه، ج5، ص 437، الاستيعاب، بهامش الاصابه، ج4، ص 284 و 285.
5. همان.
6. كشف الغمه،ج 2، ص 124،اي خديجه، اين جبرئيل است كه از جانب پروردگارت به تو سلام ميفرستد، پس خديجه عرض كرد: "خداوند، سلام است، و هر سلامي از اوست و بر جبرئيل سلام باد".
7. كشف الغمه،ج2ف ص 124، خداوند، سلام است و بر جبرئيل و بر تو سلام و رحمت و بركات خدا باد.
*خديجه در دشوار ترين لحظات زندگي در كنار همسرش پيامبر خدا(ص) بود و در بلايا و مشكلات موجود او را ياري ميكرد. او زني با فهم و بينش، سخاوت، نجابت، حسن معاشرت، و مهر و وفا و صميمت بود
*خديجه سنگيني سخنان سخت را بر پيامبر خدا سبك ميكرد و او را تصديق مينمود و رفتار و جسارتهاي مردم را بيارزش و بياهميت ميشمرد
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.